- گز زدن (دَ)
پیمودن به گز. (آنندراج) (بهار عجم) :
ببالای عروس نعتت و قد سخن بافی
فروغ مهرو مه را کلک فکرم گز به کالا زد
چو کوته آمدند این هر دو سر کالا سخن بافی
نی قندم مساحت بر گلستان مسیحا زد.
حکیم زلالی خوانساری
ببالای عروس نعتت و قد سخن بافی
فروغ مهرو مه را کلک فکرم گز به کالا زد
چو کوته آمدند این هر دو سر کالا سخن بافی
نی قندم مساحت بر گلستان مسیحا زد.
حکیم زلالی خوانساری
